چقدر بی تو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
بدون بودن تو رنج بی حساب منم
شکسته خسته منم، خلسه خلسه خواب منم
چقدر بی تو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
که بی کرانهی دریا تویی، حباب منم
تو آفتابی و من ماه هم اگر باشم
همیشه تشنهی یک جرعه آفتاب منم
دلم شکسته و آمادهی پذیراییست
بیا که صاحب این خانهی خراب منم
اگر سوال کنی، کیست بی پناه ترین!؟
دو قطره شرم فرو میچکد، جواب منم
«اگر قبول کنی، ور برانی از برِ خویش»
مراد من نظر توست، مستجاب منم
اگر ببخشی شایستهی گذشت تویی
اگر عذاب کنی، لایق عذاب منم
کجاست؟ آنکه مرا تا خدا رساند کیست؟
و با صدای علی میرسد خطاب: منم
شاعر: محمد میرزایی
شکسته خسته منم، خلسه خلسه خواب منم
چقدر بی تو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
که بی کرانهی دریا تویی، حباب منم
تو آفتابی و من ماه هم اگر باشم
همیشه تشنهی یک جرعه آفتاب منم
دلم شکسته و آمادهی پذیراییست
بیا که صاحب این خانهی خراب منم
اگر سوال کنی، کیست بی پناه ترین!؟
دو قطره شرم فرو میچکد، جواب منم
«اگر قبول کنی، ور برانی از برِ خویش»
مراد من نظر توست، مستجاب منم
اگر ببخشی شایستهی گذشت تویی
اگر عذاب کنی، لایق عذاب منم
کجاست؟ آنکه مرا تا خدا رساند کیست؟
و با صدای علی میرسد خطاب: منم
شاعر: محمد میرزایی
نظرات