قبول کن تو دلم را که زائر آمده است
چهل شب است که پای غم تو سوختهایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
چهل شب است نفسهایمان همه آه است
پر از سکوت، پر از گریههای ناگاه است
چهل شب است که مات غروب صحراییم
چهل شب است که محو طلوع سرهاییم
چهل شب است که باور نکردهایم هنوز
به اهل بیت رسول خدا چه رفت آن روز
چهل شب است ز دیدار آب میسوزیم
به یاد هقهق طفل رباب میسوزیم
چهل شب است خدایا و نیست باورمان
سری به نیزه بلند است در برابرمان
سرت ستاره دنبالهدار صحراهاست
همیشه در شب تاریخ شعلهات برپاست
زمین مزار شهیدان توست سرتاسر
زمانه شام غریبان توست تا محشر
شنیده هر که به هر گوشه ماجرای تو را
هزار سال دگر خطبه منای تو را
جهان ز پا ننشیند اگر قیام تویی
هزار نسل ستمدیده را امام تویی
مرا دلیست که چلهنشین ماتم توست
پیادهای به ره اربعین ماتم توست
امید هست مرانی ز خویش ما را هم
رِعایتی کنی إبنالسبیلها را هم
قبول کن تو دلم را که زائر آمده است
ببین کنار قدمهای جابر آمده است
تو گویی از قفس سینه خارج است دلم
میان گرد و غبار طویرج است دلم
نهاده سر به بیابان شور و عشق و جنون
دویده است به شوق فرج ستون به ستون
"ولایت" است و "شهادت" شروع و مقصد ما
مسیر زندگی ما: "نجف" به "کربوبلا"
ز جایجای جهان گِرد دوست جمع شدیم
به لطف زلف پریشان اوست جمع شدیم
به خیمهگاه فراخوانده یار، یاران را
به هم رسانده چه زیبا عراق و ایران را
برادران! به فدای صفا و مهر شما
و أنتم الکرماء و أنتم الشرفاء
طلوع کرده و پیداست از سر هر بام
"هلال شیعی" نه، "بدر کامل اسلام"
به اربعین حسینی، به این قیام قسم
به انقلاب چهلساله امام قسم
که تازه اول عشق است و ماجرا باقیست
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
"چهل" مجال رسیدن به موسم اثر است
"چهل" زمان بلوغ است و نوبت ثمر است
گذشته است چهل سال و باوری داریم
درخت بارور سایهگستری داریم
که مانده در گذر تندبادها ثابت
به ابر، شاخه رساندهست و "ٲصلها ثابت"
اگرچه زخم تبرها به پیکرش کم نیست
و خالی از خلل موریانهها هم نیست
اگرچه ریخته گهگاه برگهایی از آن
ولی پر است ز "رویش"، ز شاخههای جوان
هلا بگو به جوانها که دور دور شماست
کنون به دست شما حکم فتح فرداهاست
مباد قافله را حرص آب و نان ببرد
هراس و وسوسه و کینه و گمان ببرد
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
چهل شب است نفسهایمان همه آه است
پر از سکوت، پر از گریههای ناگاه است
چهل شب است که مات غروب صحراییم
چهل شب است که محو طلوع سرهاییم
چهل شب است که باور نکردهایم هنوز
به اهل بیت رسول خدا چه رفت آن روز
چهل شب است ز دیدار آب میسوزیم
به یاد هقهق طفل رباب میسوزیم
چهل شب است خدایا و نیست باورمان
سری به نیزه بلند است در برابرمان
سرت ستاره دنبالهدار صحراهاست
همیشه در شب تاریخ شعلهات برپاست
زمین مزار شهیدان توست سرتاسر
زمانه شام غریبان توست تا محشر
شنیده هر که به هر گوشه ماجرای تو را
هزار سال دگر خطبه منای تو را
جهان ز پا ننشیند اگر قیام تویی
هزار نسل ستمدیده را امام تویی
مرا دلیست که چلهنشین ماتم توست
پیادهای به ره اربعین ماتم توست
امید هست مرانی ز خویش ما را هم
رِعایتی کنی إبنالسبیلها را هم
قبول کن تو دلم را که زائر آمده است
ببین کنار قدمهای جابر آمده است
تو گویی از قفس سینه خارج است دلم
میان گرد و غبار طویرج است دلم
نهاده سر به بیابان شور و عشق و جنون
دویده است به شوق فرج ستون به ستون
"ولایت" است و "شهادت" شروع و مقصد ما
مسیر زندگی ما: "نجف" به "کربوبلا"
ز جایجای جهان گِرد دوست جمع شدیم
به لطف زلف پریشان اوست جمع شدیم
به خیمهگاه فراخوانده یار، یاران را
به هم رسانده چه زیبا عراق و ایران را
برادران! به فدای صفا و مهر شما
و أنتم الکرماء و أنتم الشرفاء
طلوع کرده و پیداست از سر هر بام
"هلال شیعی" نه، "بدر کامل اسلام"
به اربعین حسینی، به این قیام قسم
به انقلاب چهلساله امام قسم
که تازه اول عشق است و ماجرا باقیست
هنوز اصل خبرهای کربلا باقیست
"چهل" مجال رسیدن به موسم اثر است
"چهل" زمان بلوغ است و نوبت ثمر است
گذشته است چهل سال و باوری داریم
درخت بارور سایهگستری داریم
که مانده در گذر تندبادها ثابت
به ابر، شاخه رساندهست و "ٲصلها ثابت"
اگرچه زخم تبرها به پیکرش کم نیست
و خالی از خلل موریانهها هم نیست
اگرچه ریخته گهگاه برگهایی از آن
ولی پر است ز "رویش"، ز شاخههای جوان
هلا بگو به جوانها که دور دور شماست
کنون به دست شما حکم فتح فرداهاست
مباد قافله را حرص آب و نان ببرد
هراس و وسوسه و کینه و گمان ببرد
نظرات