پایگاه رسمی میثم مطیعی پایگاه رسمی میثم مطیعی، Meysam motiee ، گمنام ، Gomanm ، میثاق ، Misaq

امامزاده قاضی الصابر (ع)

مجلس روضه هفتگی و عزاداری

ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

سخنران: حجت الاسلام حامد کاشانی

بانوای: حاج میثم مطیعی 

زمان: پنجشنبه ۱ آذر ماه ۱۴۰۳ - ساعت ۲۰:۳۰

مكان: تهران، میدان شيخ بهایی، ده ونک

امامزاده قاضی الصابر (علیه‌السّلام)

حال امام حسین کنار پیکر علی اکبر (ع)

حاضر شدن امام جواد علیه السلام بر بالین امام رضا علیه السلام هنگام شهادت ایشان

عیون اخبار رضا؛ شیخ صدوق: ج2، ص 243

... فَخَرَجَ ع مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ثُمَّ نَامَ ع عَلَى فِرَاشِهِ وَ مَكَثْتُ وَاقِفاً فِي صَحْنِ الدَّارِ مَهْمُوماً مَحْزُوناً فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا ع فَبَادَرْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ مِنْ أَيْنَ دَخَلْتَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ فَقَالَ الَّذِي جَاءَ بِي مِنَ الْمَدِينَةِ فِي هَذَا الْوَقْتِ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَنِي الدَّارَ وَ الْبَابُ مُغْلَقٌ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ لِي أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ ع فَدَخَلَ وَ أَمَرَنِي بِالدُّخُولِ مَعَهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ الرِّضَا ع وَثَبَ إِلَيْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً إِلَى فِرَاشِهِ وَ أَكَبَّ عَلَيْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع يُقَبِّلُهُ وَ يُسَارُّهُ بِشَيْ‏ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ وَ رَأَيْتُ عَلَى شَفَتَيِ الرِّضَا ع زُبْداً أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ الثَّلْجِ وَ رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَلْحَسُهُ بِلِسَانِهِ ثُمَّ أَدْخَلَ يَدَهُ بَيْنَ ثَوْبَيْهِ وَ صَدْرِهِ فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ شَيْئاً شَبِيهاً بِالْعُصْفُورِ فَابْتَلَعَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ مَضَى الرِّضَا ع فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قُمْ يَا أَبَا الصَّلْتِ ايتِنِي بِالْمُغْتَسَلِ وَ الْمَاء...

ترجمه: ... خارج شد عبا را بر سر كشيده بود چيزى عرض نكردم تا داخل خانه شد دستور داد درها را ببندم در رختخواب خوابيد من با حزن و اندوه داخل حياط ايستاده بودم. در همين موقع مشاهده كردم جوانى خوش روى با موى‏ هاى مجعد شبيه به حضرت رضا علیهالسلام وارد شد پيش رفته عرض كردم از كجا آمدى درها كه بسته بود فرمود كسى كه مرا از مدينه در اين ساعت به طوس آورده از درهاى بسته نيز داخلم كرده. گفتم: شما كيستى؟ من حجت خدايم بر تو. من محمّد بن علي هستم به طرف اتاق علي بن موسى الرضا علیه السلام رفت به من نيز فرمود: وارد شوم. همين كه چشم حضرت رضا علیه السلام به او افتاد از جاى جست و فرزندش را در آغوش گرفت و بسينه چسبانيد پيشانيش را بوسيد بجانب خود كشانيد. امام جواد پيوسته پدر را مى‏ بوسيد و آرام با او سخنانى مي گفت كه من نفهميدم. در اين موقع حضرت رضاعلیه السلام از دنيا رفت. حضرت جواد علیه السلام فرمود: ابا صلت حركت كن از انبار تخت بياور با آب تا پدرم را غسل دهم..

 

 

نحوه به شهادت رسیدن حضرت علی اکبر

ارشاد؛ شیخ مفید: ج 2 ص 106

ولَم يَزَل يَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَيُقتَلُ، حَتّى لَم يَبقَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام إلّا أهلُ بَيتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وامُّهُ لَيلى بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ وكانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ يَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ يَقولُ:
أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ        نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِي
تَاللّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ        أضرِبُ بِالسَّيفِ احامي عَن أبي‏‏‏   
                  ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ قُرَشِي‏
فَفَعَلَ ذلِكَ مِراراً و أهلُ الكوفَةِ يَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ، فَقالَ: عَلَيَّ آثامُ العَرَبِ، إن مَرَّ بي يَفعَلُ مِثلَ ذلِكَ إن لَم اثكِلهُ أباهُ، فَمَرَّ يَشتَدُّ عَلَى النّاسِ كَما مَرَّ فِي الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم. فَجاءَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَيهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلوكَ يا بُنَيَّ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاكِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَينَبُ اختُ الحُسَينِ مُسرِعَةً تُنادي: يا اخَيّاه وَابنَ اخَيّاه، وجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ، فَأَخَذَ الحُسَينُ عليه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، و أمَرَ فِتيانَهُ فَقالَ: احمِلوا أخاكُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ.

ترجمه: ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى پيش مى‏آمدند و مى‏جنگيدند و كُشته مى‏شدند تا آن كه جز خانواده‏اش، كسى با حسين عليه السلام نماند. آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى‏ترينِ مردمان و آن هنگام، هجده نوزده ساله بود. او به دشمن، حمله بُرد و چنين خواند:
من على، پسر حسين بن على ام‏
به خانه خدا سوگند، كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله، نزديك‏تريم
و به خدا سوگند، كه پسر بى‏نَسَب (ابن زياد) نمى‏تواند بر ما حكم براند
با شمشير مى‏زنم و از پدرم، حمايت مى‏كنم
شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى
او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان، از كُشتن او پروا مى‏كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى، او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد، اگر بر من بگذرد و چنين كند و من، پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليه السلام، مانند بار اوّل، بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ، راه را بر او گرفت و نيزه‏اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان، تكّه تكّه كردند. حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند، اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!». سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو، ويران باد!». زينب عليها السلام خواهر حسين عليه السلام، به شتاب، بيرون دويد و ندا داد: اى برادرم و فرزند برادرم! آن گاه، آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام، سر او را گرفت و [او را بلند كرد و] به خيمه‏اش باز گردانْد و به جوانان [خاندان‏] خود، فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!». آنان، او را بُردند و در خيمه‏اى گذاشتند كه جلوى آن، مى ‏جنگيدند.

 

ردیف عنوان فایل حجم پخش آنلاین دانلود
۱
حمل بدن پدر توسط پسر در جبهه‌ها + حال امام حسین کنار پیکر علی اکبر (مقتل)
15.83 MB
دانلود صوت
۲
حمل بدن پدر توسط پسر در جبهه‌ها + حال امام حسین کنار پیکر علی اکبر (مقتل)
15.83 MB
دانلود صوت