سخنان امام حسین با اصحاب در شب عاشورا + نحوه شهادت سعید بن عبدالله حنفی و آخرین جملات او با امام
سخنان امام حسین با اصحاب در شب عاشورا
المناقب؛ ابن شهرآشوب: ج 4 ص 99
... فَلَمّا كانَ اللَّيلُ قالَ: هذَا اللَّيلُ قَد غَشِيَكُم، فَاتَّخِذوهُ جَمَلًا، ثُمَّ لِيَأخُذ كُلُّ رَجُلٍ مِنكُم بِيَدِ رَجُلٍ مِن أهلِ بَيتي، تَفَرَّقوا في سَوادِكُم ومَدائِنِكُم حَتّى يُفَرِّجَ اللّهُ، فَإِنَّ القَومَ إنَّما يَطلُبُوني، ولَو قَد أصابوني لَهَوا عَن طَلَبِ غَيري... فَقالَ لَهُ إخوَتُهُ و أبناؤُهُ وبَنو أخيهِ وَابنا عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ: لِمَ نَفعَلُ؟ لِنَبقى بَعدَكَ؟ لا أرانَا اللّهُ ذلِكَ أبَدا، بَدَأَهُم بِهذَا القَولِ العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام، ثُمَّ إنَّهُم تَكَلَّموا بِهذا ونَحوِهِ.
ترجمه: ... چون شب شد، فرمود: «اين، [سياهىِ] شب است كه شما را پوشانده است. آن را مَركب خود گيريد و هر كدامتان، دست مردى از خاندانم را بگيرد و در دشتها و شهرهايتان، پراكنده شويد تا خداوند، گشايشى دهد كه اين مردم، در پىِ من هستند و اگر به من دست بيابند، در پىِ ديگران نمىروند... برادران، پسران و برادرزادگان حسين عليه السلام و دو پسر عبد اللّه بن جعفر، به ايشان گفتند: چرا چنين كنيم؟ براى اين كه پس از تو بمانيم؟! خداوند، هرگز آن [روز] را به ما نشان ندهد! عبّاس بن على عليه السلام، آغازگر اين سخن بود و سپس، بقيّه آنان، همين سخن و مانند آن را بر زبان آوردند.
سلام امام زمان بر سعید بن عبدالله حنفی در ناحیه مقدسه و بیان سخنان او در شب عاشورا
أنساب الأشراف؛ احمد بن یحیی بلاذری: ج 12 ص 248
السَّلامُ عَلى سَعدِ بنِ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِيِّ، القائِلِ لِلحُسَينِ وقَد أذِنَ لَهُ فِي الانصِرافِ: «لا وَاللّهِ لا نُخَلّيكَ حَتّى يَعلَمَ اللّهُ أنّا قَد حَفِظنا غَيبَةَ رَسولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وآلِهِ فيكَ، وَاللّهِ لَو أعلَمُ أنّي اقتَلُ ثُمَّ احيى ثُمَّ احَرُقُ ثُمَّ اذرى، ويُفعَلُ بي ذلِكَ سَبعينَ مَرَّةً ما فارَقتُكَ، حَتّى ألقى حِمامي دونَكَ، وكَيفَ لا أفعَلُ ذلِكَ وإنَّما هِيَ مَوتَةٌ أو قَتلَةٌ واحِدَةٌ، ثُمَّ هِيَ بَعدَهَا الكَرامَةُ الَّتي لَا انقِضاءَ لَها أبَدا»
فَقَد لَقيتَ حِمامَكَ، وواسَيتَ إمامَكَ، ولَقيتَ مِنَ اللّهِ الكَرامَةَ في دارِ المُقامَةِ، حَشَرَنَا اللّهُ مَعَكُم فِي المُستَشهَدينَ، ورَزَقَنا مُرافَقَتَكُم في أعلى عِلِّيّين.
ترجمه: سلام بر سعد بن عبد اللّه حنفى؛ آن كه وقتى حسين عليه السلام به او اجازه داد كه برود، گفت: نه. به خدا سوگند، تو را رها نمىكنم، تا خدا بداند كه در نبودِ پيامبر خدا، از تو پاسدارى كرديم. به خدا سوگند، اگر بدانم كه كشته مىشوم و بار ديگر، زنده مىشوم و سوزانده و قطعه قطعه مىشوم و با من، هفتاد بار چنين مىكنند، از تو جدا نمىشوم تا در راه تو بميرم. چرا چنين نكنم، در حالى كه مُردن يا كشته شدن، يك بار بيش نيست و پس از آن، غوطهور شدن در كرامتى پايانناپذير است. تو مرگ را ديدار كردى و امام خود را يارى نمودى و از خداوند، در سراى اقامت، كرامت دريافت كردى. خداوند، ما را با شما در ميان شهيد شدگان، محشور كند و در برترين جايگاه، همراهىِ با شما را روزىمان نمايد.
نحوه شهادت سعیدبن عبدالله حنفی
مقتل الحسين عليه السلام؛ خوارزمي: ج 2 ص 17
قالَ الحُسَينُ عليه السلام لِزُهيرِ بنِ القَينِ وسَعيدِ بنِ عَبدِ اللّهِ: تَقَدَّما أمامي، فَتَقَدَّما أمامَهُ في نَحوٍ مِن نِصفِ أصحابِهِ، حَتّى صَلّى بِهِم صَلاةَ الخَوفِ. ورُوِيَ أنَّ سَعيدَ بنَ عَبدِ اللّهِ الحَنَفِيَّ تَقَدَّمَ أمامَ الحُسَينِ عليه السلام، فَاستَهدَفَ لَهُ يَرمونَهُ بِالنَّبلِ، فَما أخَذَ الحُسَينُ عليه السلام يَمينا وشِمالًا إلّا قامَ بَينَ يَدَيهِ، فَما زالَ يُرمى حَتّى سَقَطَ إلَى الأَرضِ وهُوَ يَقولُ: اللّهُمَّ العَنهُم لَعنَ عادٍ وثَمودَ، اللّهُمَّ أبلِغ نَبِيَّكَ عَنِّي السَّلامَ، و أبلِغهُ ما لَقيتُ مِن ألَمِ الجِراحِ، فَإِنّي أرَدتُ بِذلِكَ نُصرَةَ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ. ثُمَّ ماتَ فَوُجِدُ بِهِ ثَلاثَةَ عَشَرَ سَهماً سِوى ما بِهِ مِن ضَربِ السُّيوفِ وطَعنِ الرِّماح.
ترجمه: حسين عليه السلام به زُهَير بن قَين و سعيد بن عبد اللّه فرمود: «جلوى من بِايستيد». آن دو، با نيمى از ياران حسين عليه السلام پيشِ روى ايشان [در برابر لشكر دشمن] ايستادند و حسين عليه السلام با بقيّه يارانش نماز خوف گزاردند. همچنين نقل شده كه سعيد بن عبد اللّه حنفى، جلوى حسين عليه السلام ايستاد و خود را هدف تيرهايى كه پرتاب مىكردند، قرار داد و هر چه حسين عليه السلام به چپ و راست مىرفت، او هم جلوى حسين عليه السلام مىايستاد تا آن كه بر اثر تيرهايى كه خورده بود، به زمين افتاد، در حالى كه مىگفت: خدايا! آنان را همچون عاد و ثمود، لعنت كن. خدايا! سلام مرا به پيامبرت برسان و از درد و رنج زخمهايم، به او خبر ده كه من هدفم از آن، يارى فرزندان پيامبرت بود. سپس شهيد شد و افزون بر جاى ضربههاى شمشير و زخم نيزهها، سيزده تير در [بدن] او يافتند.
اصابت تیر به قلب امام حسین علیه السلام
مقتل الحسين عليه السلام؛ خوارزمي: ج 2 ص 34
فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام] يَستَريحُ، وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، فَبَينَما هُوَ واقِفٌ إذ أتاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلى جَبهَتِهِ، فَسالَتِ الدِّماءُ مِن جَبهَتِهِ، فَأَخَذَ الثَّوبَ لِيَمسَحَ عَن جَبهَتِهِ، فَأَتاهُ سَهمٌ مُحَدَّدٌ مَسمومٌ، لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ، فَوَقَعَ في قَلبِهِ... ثُمَّ أخَذَ السَّهمَ و أخرَجَهُ مِن وَراءِ ظَهرِهِ، فَانبَعَثَ الدَّمُ كَالميزابِ، فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرحِ... ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرحِ ثانِيا، فَلَمَّا امتَلَأَت لَطَخَ بِها رَأسَهُ ولِحيَتَهُ...
ترجمه: حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد، كمتوان شده بود، ايستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام كه ايستاده بود، سنگى آمد و به پيشانىاش خورد. خون از پيشانىاش، سرازير شد. پارچهاى را گرفت تا خون از پيشانىاش پاك كند كه تيرى با پيكانِ سه شاخه آهنين و مسموم آمد و در قلبش نشست... سپس، تير را گرفت و آن را از پشت خود، بيرون كشيد. خون، مانند ناودان، از آن سرازير شد...
نظرات