زهیر و هانی و مسلم، کجا رفتید؟
بار دیگر می پیچد، میان میدان
نغمه هل من ناصر، ز کامی عطشان
این
عزیز پیغمبر است، که بی یار و یاور است
نفس های آخر است
یکی یکی ز یارانش، به دشت خون نشان پرسید
زهیر و هانی و مسلم، کجا رفتید؟
(حسین، غریب و تنها)
ظهر سوزان صحرا، غریبی تنها
غرق در خون یارانش، به خاک صحرا
آه
نمانده دور و برش، ز مردان لشگرش
کسی غیر از اصغرش
تویی تو یکه و تنها، میان این همه دشمن
به قتلگه چه خواهد شد؟ خدای من
(حسین، غریب و تنها)
شاعر: محمد مهدی سیار
نغمه هل من ناصر، ز کامی عطشان
این
عزیز پیغمبر است، که بی یار و یاور است
نفس های آخر است
یکی یکی ز یارانش، به دشت خون نشان پرسید
زهیر و هانی و مسلم، کجا رفتید؟
(حسین، غریب و تنها)
ظهر سوزان صحرا، غریبی تنها
غرق در خون یارانش، به خاک صحرا
آه
نمانده دور و برش، ز مردان لشگرش
کسی غیر از اصغرش
تویی تو یکه و تنها، میان این همه دشمن
به قتلگه چه خواهد شد؟ خدای من
(حسین، غریب و تنها)
شاعر: محمد مهدی سیار
نظرات