حرمله میکند خنده، به حال و روز زار من
با گلوي تو اين تير، عزيز بابا
مي كند كار شمشير، عزيز بابا
آه
سرت آويزان شده، پدر سرگردان شده
لبانت خندان شده
حرمله ميكند خنده، به حال و روز زار من
گشا دو چشم و بنگر اضطرار من
(يا علي اصغر مدد)
خيمه ها قحط آبست، كجايي سقا
باز رقيه بي تاب است، كجايي سقا
آه
پريشان حال رباب، بخواند با اضطراب
علي جان لالا بخواب
سرباز كوچكم لالا، شدي چه خوش قد و بالا
رفته به علقمه با مشك خود سقا
(يا علي اصغر مدد)
يا وجيهاً عندالله، علي اصغر
دست ما و دامانت، به روز محشر
اي
عموي صاحب زمان، كه شد چشم آسمان
ز داغ تو خونفشان
ذبح عظيم قرآني، مانده به جان ما داغت
دخيل عالمي باشد، به قنداقت
(يا علي اصغر مدد)
شاعر: روح الله اسماعیلی
مي كند كار شمشير، عزيز بابا
آه
سرت آويزان شده، پدر سرگردان شده
لبانت خندان شده
حرمله ميكند خنده، به حال و روز زار من
گشا دو چشم و بنگر اضطرار من
(يا علي اصغر مدد)
خيمه ها قحط آبست، كجايي سقا
باز رقيه بي تاب است، كجايي سقا
آه
پريشان حال رباب، بخواند با اضطراب
علي جان لالا بخواب
سرباز كوچكم لالا، شدي چه خوش قد و بالا
رفته به علقمه با مشك خود سقا
(يا علي اصغر مدد)
يا وجيهاً عندالله، علي اصغر
دست ما و دامانت، به روز محشر
اي
عموي صاحب زمان، كه شد چشم آسمان
ز داغ تو خونفشان
ذبح عظيم قرآني، مانده به جان ما داغت
دخيل عالمي باشد، به قنداقت
(يا علي اصغر مدد)
شاعر: روح الله اسماعیلی
نظرات