نه مالک مونده نه سلمان، شده ذکرش أین عمار
چشاش هر شب میشه دریا، دلش خونه باز خدایا
از این اشباه الرجال و، از این بدعهدی دنیا
خدایا، چه دلتنگ و غریبه
خدایا، یه عمره بیشکیبه
خدایا، نواش أمن یجیبه
با آهش هر شب بارون میگیره
دیگه قلبش از این دنیا سیره
یتیم میشه شیعه آخه مولا، داره میره
یا مولا امیرالمؤمنین
دیگه مولا خیلی تنهاست، شده مولا دیگه بییار
نه مالک مونده نه سلمان، شده ذکرش أین عمار
خدایا، غریب روزگاره
خدایا، یه عمره بیقراره
خدایا، اسیر داغ یاره
حالا سیساله که روضهخونه
دلش سوخته چشماش نیمهجونه
یه عمره که داره شوق رفتن، ای زمونه
یا مولا امیرالمؤمنین
مگه یادش میره آخه، که میرفت با دست بسته
تو کوچه شد تنها یارش، یه یاس قامت شکسته
خدایا، مگه فصل خزون بود؟
خدایا، که یاسش قد کمون بود
خدایا، هنوز زهرا جوون بود
غریبونه بازم روضه خونده
دل عالم رو آهش سوزونده
هنوز داغ کوچه بعد سیسال، تازه مونده
یا مولا امیرالمؤمنین
شاعر: یوسف رحیمی
از این اشباه الرجال و، از این بدعهدی دنیا
خدایا، چه دلتنگ و غریبه
خدایا، یه عمره بیشکیبه
خدایا، نواش أمن یجیبه
با آهش هر شب بارون میگیره
دیگه قلبش از این دنیا سیره
یتیم میشه شیعه آخه مولا، داره میره
یا مولا امیرالمؤمنین
دیگه مولا خیلی تنهاست، شده مولا دیگه بییار
نه مالک مونده نه سلمان، شده ذکرش أین عمار
خدایا، غریب روزگاره
خدایا، یه عمره بیقراره
خدایا، اسیر داغ یاره
حالا سیساله که روضهخونه
دلش سوخته چشماش نیمهجونه
یه عمره که داره شوق رفتن، ای زمونه
یا مولا امیرالمؤمنین
مگه یادش میره آخه، که میرفت با دست بسته
تو کوچه شد تنها یارش، یه یاس قامت شکسته
خدایا، مگه فصل خزون بود؟
خدایا، که یاسش قد کمون بود
خدایا، هنوز زهرا جوون بود
غریبونه بازم روضه خونده
دل عالم رو آهش سوزونده
هنوز داغ کوچه بعد سیسال، تازه مونده
یا مولا امیرالمؤمنین
شاعر: یوسف رحیمی
نظرات