پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست
پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار و ندار توست
ای ماه سیزده شبهی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
دل بردن از امام و سراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست، کار توست
ای جان فدای نغمهی «إن تُنکرونی» ات [1]
هر کس شهید عشق شود از تبار توست
«لا تَجزعی» [2] بخوان و برو تا خود بهشت
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست
من فکر میکنم که خدا از در بهشت
هرچه کلید ساخته در اختیار توست
دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاهخود تو هم داغدار توست
حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بندِ باز مانده گره یادگار توست
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست
شاعر: احمد علوی
---------------------------------------------------------------------
[1] بخشی از رجز حضرت قاسم بن الحسن در صحنه نبرد:
إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ
سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَنْ
هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَنْ
بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
اگر مرا نمى شناسيد، من شاخه حسنم
نواده پيامبرِ برگزيده و امين.
اين، حسين است، به سان اسيرى در بند
ميان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند!
[2] فرازی دیگر از رجزهای حماسی حضرت قاسم بن الحسن در روز عاشورا:
لا تَجزَعي نَفسي فَكُلٌّ فانِ
اليَومَ تَلقَينَ ذُرَى الجِنان
اى جان من! بى تابى مكن. همه فانى اند
امروز، قلّه هاى بهشت را مى بينى.
این سرو قد خمیده که دار و ندار توست
ای ماه سیزده شبهی دشت کربلا
ماه شب چهاردهم بی قرار توست
دل بردن از امام و سراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست، کار توست
ای جان فدای نغمهی «إن تُنکرونی» ات [1]
هر کس شهید عشق شود از تبار توست
«لا تَجزعی» [2] بخوان و برو تا خود بهشت
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست
من فکر میکنم که خدا از در بهشت
هرچه کلید ساخته در اختیار توست
دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاهخود تو هم داغدار توست
حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بندِ باز مانده گره یادگار توست
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست
شاعر: احمد علوی
---------------------------------------------------------------------
[1] بخشی از رجز حضرت قاسم بن الحسن در صحنه نبرد:
إن تُنكِروني فَأَنَا فَرعُ الحَسَنْ
سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَنْ
هذا حُسَينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَنْ
بَينَ اناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
اگر مرا نمى شناسيد، من شاخه حسنم
نواده پيامبرِ برگزيده و امين.
اين، حسين است، به سان اسيرى در بند
ميان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند!
[2] فرازی دیگر از رجزهای حماسی حضرت قاسم بن الحسن در روز عاشورا:
لا تَجزَعي نَفسي فَكُلٌّ فانِ
اليَومَ تَلقَينَ ذُرَى الجِنان
اى جان من! بى تابى مكن. همه فانى اند
امروز، قلّه هاى بهشت را مى بينى.
نظرات