دژ خیبر به گریه افتاده است، از تماشای زور بازویش
ترجیعبند مدح امیرالمؤمنین(ع)
(بند سوم)
کعبهام شد جمال دلجویش
قبلهی من خم دو ابرویش
لحظه لحظه نسیمی از جنّت
میکشاند دل مرا سویش
رازهایی نگفتنی داریم
من و درویش و ذکر یاهویش
چه شبی بهتر از شب گیسوش
وَ چه صبحیست بهتر از رویش
دژ خیبر به گریه افتاده است
از تماشای زور بازویش
پنج پیغمبر أولوالعزمند
رهگذاران هر شب کویش
آن خداوند عادلی که علی
هست میزانترین ترازویش
خواست تا در دل سحرگاهان
که شوم اینجنین ثناگویش
که علی دست قادر ازلیست
رشتهی ماسوی به دست علیست
شاعر: احمد علوی
(بند سوم)
کعبهام شد جمال دلجویش
قبلهی من خم دو ابرویش
لحظه لحظه نسیمی از جنّت
میکشاند دل مرا سویش
رازهایی نگفتنی داریم
من و درویش و ذکر یاهویش
چه شبی بهتر از شب گیسوش
وَ چه صبحیست بهتر از رویش
دژ خیبر به گریه افتاده است
از تماشای زور بازویش
پنج پیغمبر أولوالعزمند
رهگذاران هر شب کویش
آن خداوند عادلی که علی
هست میزانترین ترازویش
خواست تا در دل سحرگاهان
که شوم اینجنین ثناگویش
که علی دست قادر ازلیست
رشتهی ماسوی به دست علیست
شاعر: احمد علوی
نظرات