سخنان حاج میثم مطیعی با رئیس جمهور منتخب: بر همان عهد که با ملت خود بستی باش
دیدنی بود شکوهی که رقم زد ملت
بر خط فتنه دگرباره قلم زد ملت
جشن جمهوریت و پاسخ آری به نظام
شوق لبیک دوباره به فراخوان امام
هر دلی دید چنین سیل خروشان در راه
گفت لا حول و لا قوة الا بالله
چشم بد دور از این رهبر و از این ملت
چشم بد دور از این عزت و این امنیت
آن که زد تهمت تدلیس و خیانت به نظام
تشت رسوایی اش افتاد سرانجام از بام
گرچه یک عده سخن ها که نباید گفتند
دل مردم به افاضات گزاف آشفتند
گرچه انصاف در آن همهمه گاهی گم شد
آتش تفرقه را غفلت ما هیزم شد
خشک و تر سوزد اگر شعله فتد در بیشه
بر سر شاخه چرا تیشه زدن بر ریشه؟
دل مبادا شود از بردن دنیا خرسند
در قیامت نه ز "بردن" که ز تقوا پرسند
به هوا و هوس آلوده مبادا این راه
اصل ، تقواست، چنین گفت به ما روح الله
انتخابات گذشت و شده هنگام تلاش
بر همان عهد که با ملت خود بستی باش
پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست
پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست
رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست
سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست
کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار
سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!
نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو
نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او
دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!
سپر از ترس اگر انداخته ای باخته ای!
هست ملت همه یار تو، چه باک از دشمن
همه هستیم کنار تو، چه باک از دشمن
غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز
مژده "لا تهنوا" میرسد از جا برخیز
بر خط فتنه دگرباره قلم زد ملت
جشن جمهوریت و پاسخ آری به نظام
شوق لبیک دوباره به فراخوان امام
هر دلی دید چنین سیل خروشان در راه
گفت لا حول و لا قوة الا بالله
چشم بد دور از این رهبر و از این ملت
چشم بد دور از این عزت و این امنیت
آن که زد تهمت تدلیس و خیانت به نظام
تشت رسوایی اش افتاد سرانجام از بام
گرچه یک عده سخن ها که نباید گفتند
دل مردم به افاضات گزاف آشفتند
گرچه انصاف در آن همهمه گاهی گم شد
آتش تفرقه را غفلت ما هیزم شد
خشک و تر سوزد اگر شعله فتد در بیشه
بر سر شاخه چرا تیشه زدن بر ریشه؟
دل مبادا شود از بردن دنیا خرسند
در قیامت نه ز "بردن" که ز تقوا پرسند
به هوا و هوس آلوده مبادا این راه
اصل ، تقواست، چنین گفت به ما روح الله
انتخابات گذشت و شده هنگام تلاش
بر همان عهد که با ملت خود بستی باش
پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست
پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست
رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست
سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست
کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار
سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!
نه به دل راه بده واهمه از اخم عدو
نه دلت غنج رود باز به لبخندی از او
دل به لبخندش اگر باخته ای، باخته ای!
سپر از ترس اگر انداخته ای باخته ای!
هست ملت همه یار تو، چه باک از دشمن
همه هستیم کنار تو، چه باک از دشمن
غم مخور، سست مشو، با صف اعدا بستیز
مژده "لا تهنوا" میرسد از جا برخیز
نظرات