ما کربلا نرفته ز دنیا نمیرویم
لرزانده غربت تو دل روزگار را
برده است داغت از دل عالم قرار را
شکر خدا به روز جزا دست ما پر است
پر کرده ایم از غم تو کوله بار را
ما روضه توايم و دگر هیچ نیستیم
از ما مپرس نام و نشان و دیار را
یک عمر با خیام تو ما تیر خوردهایم
این زخمها گواه شده شوق یار را
باران گریه آمد و دل زنده شد حسین
آباد میکند غم تو شورهزار را
ای کاش خاک پای تو باشیم عاقبت
تا تاج سر کنیم همین افتخار را
ما کربلا نرفته ز دنیا نمیرویم
ما را ببر، تمام کن این انتظار را
شاعر: ميلاد عرفان پور
برده است داغت از دل عالم قرار را
شکر خدا به روز جزا دست ما پر است
پر کرده ایم از غم تو کوله بار را
ما روضه توايم و دگر هیچ نیستیم
از ما مپرس نام و نشان و دیار را
یک عمر با خیام تو ما تیر خوردهایم
این زخمها گواه شده شوق یار را
باران گریه آمد و دل زنده شد حسین
آباد میکند غم تو شورهزار را
ای کاش خاک پای تو باشیم عاقبت
تا تاج سر کنیم همین افتخار را
ما کربلا نرفته ز دنیا نمیرویم
ما را ببر، تمام کن این انتظار را
شاعر: ميلاد عرفان پور
نظرات