پایگاه رسمی میثم مطیعی پایگاه رسمی میثم مطیعی، Meysam motiee ، گمنام ، Gomanm ، میثاق ، Misaq

امامزاده قاضی الصابر (ع)

مناجات‌خوانی شب‌های ماه مبارک رمضان

با نوای: حاج میثم مطیعی

از چهارشنبه ۱۴۰۳/۱/۰۸ (شب ۱۷ ماه رمضان)

شروع مراسم: ساعت ۲۳

مكان: تهران، میدان شيخ بهایی، ده ونک

امامزاده قاضی الصابر (علیه‌السّلام)

..............................................................

« برنامه شب های قدر »
دعای جوشن‌کبیر، عزاداری و مراسم قرآن‌به‌سر

شروع دعای جوشن کبیر: رأس ساعت ۲۳ 
پایان مراسم ساعت ۲:۳۰

مكان: تهران، میدان شيخ بهایی، ده ونک

امامزاده قاضی الصابر (علیه‌السّلام)

الوداع گفت و رفت و بابا ماند

الوداع گفت و رفت و بابا ماند
بین تن ها امام تنها ماند
سر مجنون هوای لیلا داشت
چشم لیلا به پای لیلا ماند
موج؛ می خورد بر لب ساحل
موج برگشت و... لیك دریا ماند
علی اكبر، علی و اكبر شد
جمله رفت و حروف بر جا ماند
با زره رفت؛ با عبا برگشت
بین خیمه همین معما ماند
خواهر آمد؛ برادرش را برد
تكه های پیمبر اما ماند
پیكرش زیر سم مركب و... سر
... روی نیزه برای فردا ماند
بعد از این ماجرا، ته گودال
رمقی از حسین آیا ماند..!؟

شاعر: یاسر حوتی



مقتل حضرت علی اکبر - الأمالي للصدوق: ص ٢٢٦ ح ٢٣٩

عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جده [زين العابدين] عليهم السلام : لَمّا بَرَزَ [عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ] إلَيهِم دَمَعَت عَينُ الحُسَينِ عليه السلام ، فَقالَ: اللّهُمَّ كُن أنتَ الشَّهيدَ عَلَيهِم، فَقَد بَرَزَ إلَيهِمُ ابنُ رَسولِكَ، وأشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً بِهِ، فَجَعَلَ يَرتَجِزُ وهُوَ يَقولُ:
أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيّ
أما تَرَونَ كَيفَ أحمي عَن أبي
فَقَتَلَ مِنهُم عَشَرَةً ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ، فَقالَ: يا أبَه العَطَشُ، فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام : صَبراً يا بُنَيَّ، يَسقيكَ جَدُّكَ بِالكَأسِ الأَوفى، فَرَجَعَ فَقاتَلَ حَتّى قَتَلَ مِنهُم أربَعَةً وأربَعينَ رَجُلاً، ثُمَّ قُتِلَ صَلَّى اللّه ُ عَلَيهِ

ترجمه: به نقل از عبد اللّه بن منصور ، از امام جعفر صادق ، از پدرش امام باقر ، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام ـ : هنگامى كه على اكبر عليه السلام براى مبارزه به سوى دشمن رفت ، چشمان حسين عليه السلام ، گريان شد و گفت : «خدايا ! تو بر ايشان گواه باش ، كه فرزند پيامبرت و شبيه ترينِ مردم به او در صورت و سيرت ، به سوى آنان مى رود» . على اكبر عليه السلام نيز چنين رَجَز مى خواند: من على ، پسر حسين بن على ام. به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله ، نزديك تريم. آيا نمى بينيد كه چگونه از پدرم ، حمايت مى كنم؟
آن گاه ، ده تن از آنان را كُشت و سپس به نزد پدرش باز گشت و گفت : اى پدر ! تشنه ام . حسين عليه السلام فرمود : «شكيبايى كن ، پسر عزيزم ! جدّت با كاسه اى پُر به تو مى نوشانَد» . او باز گشت و جنگيد و ٤٤ تن از دشمنان را كُشت و سپس ، به شهادت رسيد . درود خدا بر او باد.


الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ١ ص ٤٧٠ ، نسب قريش: ص ٥٧ نحوه وليس فيه ذيله من «وضمّه» وراجع : أنساب الأشراف: ج ٣ ص ٣٦١ والشجرة المباركة: ص ٧٢ والردّ على المتعصّب العنيد: ص ٣٩ وتذكرة الخواصّ: ص ٢٥٥ والأمالي للشجري: ج ١ ص ١٧١

الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : دَعا رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ الأَكبَرَ ـ واُمُّهُ آمِنَةُ بِنتُ أبي مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِيِّ واُمُّها بِنتُ أبي سُفيانَ بنِ حَربٍ ـ فَقالَ: إنَّ لَكَ بِأَميرِ المُؤمِنينَ قَرابَةً ورَحِماً، فَإِن شِئتَ آمَنّاكَ، وَامضِ حَيثُما أحبَبتَ!
فَقالَ: أما وَاللّه ِ لَقَرابَةُ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كانَت أولى أن تُرعى مِن قَرابَةِ أبي سُفيانَ، ثُمَّ كَرَّ عَلَيهِ وهُوَ يَقولُ:
أنَا عَلِيُّ بنُ حُسَينِ بنِ عَلِيّ نَحنُ وبَيتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِيِّ
مِن شَمِرٍ وعُمَرٍ وَابنِ الدَّعِيّ
قالَ: وأقبَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ مِن عَبدِ القَيسِ، يُقالُ لَهُ: مُرَّةُ بنُ مُنقِذِ بنِ النُّعمانِ فَطَعَنَهُ، فَحُمِلَ فَوُضِعَ قَريباً مِن أبيهِ .
فَقالَ لَهُ: قَتَلوكَ يا بُنَيَّ، عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ، وضَمَّهُ أبوهُ إلَيهِ حَتّى ماتَ . فَجَعَلَ الحُسَينُ عليه السلام يَقولُ: اللّهُمَّ دَعَونا لِيَنصُرونا فَخَذَلونا وقَتَلونا، اللّهُمَّ فَاحبِس عَنهُم قَطرَ السَّماءِ، وَامنَعهُم بَرَكاتِ الأَرضِ، فَإِن مَتَّعتَهُم إلى حينٍ فَفَرِّقهُم شِيَعاً، وَاجعَلهُم طَرائِقَ قِدَداً، ولا تُرضِ الوُلاةَ عَنهُم أبَداً

ترجمه: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : مردى از شاميان ، على اكبر ، فرزند حسين عليه السلام را ـ كه مادرش آمنه ، دختر ابو مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود ، و مادر آمنه نيز دختر ابو سفيان بن حَرب ( جدّ يزيد ) بود ـ ، فرا خواند و گفت : تو با امير مؤمنان [ يزيد ] ، خويشاوندى دارى و به او نزديكى . اگر بخواهى ، ما به تو امان مى دهيم و به هر كجا كه دوست داشتى ، برو !
على اكبر گفت : «بدان كه ـ به خدا سوگند ـ رعايتِ خويشاوندىِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، لازم تر از رعايت خويشاوندى ابو سفيان است !» .
سپس ، به او هجوم بُرد و چنين سرود: من على ، پسر حسين بن على ام. به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله ، نزديك تريم. از شمر و عمر [بن سعد] و ابن زياد.
مردى از بنى عبد قيس به نام مُرّة بنِ مُنقِذ بن نُعمان ، به او حمله كرد و نيزه اى بر او زد . على اكبر عليه السلام را بُردند و نزديك پدرش ، بر زمين نهادند . حسين عليه السلام ، خطاب به او فرمود : «پسر عزيزم ! تو را كُشتند . دنيا ، پس از تو ويران باد !» . آن گاه ، او را به خود چسبانْد تا جان داد . همچنين حسين عليه السلام گفت : «خدايا ! ما را خواندند تا يارى مان دهند ؛ ولى ما را وا نهادند و ما را كُشتند . خدايا ! باران را از آنان ، دريغ بدار و بركت هاى زمين را از آنان ، باز دار و اگر هم مدّتى بهره مندشان كردى ، دچار اختلاف و تفرقه شان كن و هر يك را به راهى ببر و هيچ گاه ، حاكمان را از آنها ، راضى مگردان
ردیف عنوان فایل حجم پخش آنلاین دانلود
۱
الوداع گفت و رفت و بابا ماند (روضه)
21.52 MB
دانلود صوت
۲
الوداع گفت و رفت و بابا ماند (روضه)
21.52 MB
دانلود صوت