شعر من جابر عبد الله انصاری شد
آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
مادرش آينه فرزند فرستادۀ عشق
بندۀ خوب خداوند، خداوند علیّ
آدم و جنّ و ملَك پيش تو زانو زده اند
خانۀ كوچك تو با دو سه ديوار گِلی
همه سُبحانكَ لا علمَ لنا مي گويند
گاهِ تفسير تو از آيۀ اللهُ ولی
ناگهان روز الست از همه پرسيد خدا
دوست داريد علی را؟ همه گفتند بلی
شعر من جابر عبد الله انصاری شد
كه سلامی برساند به تو با تنگ دلی
شاعر: مهدی جهاندار
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
مادرش آينه فرزند فرستادۀ عشق
بندۀ خوب خداوند، خداوند علیّ
آدم و جنّ و ملَك پيش تو زانو زده اند
خانۀ كوچك تو با دو سه ديوار گِلی
همه سُبحانكَ لا علمَ لنا مي گويند
گاهِ تفسير تو از آيۀ اللهُ ولی
ناگهان روز الست از همه پرسيد خدا
دوست داريد علی را؟ همه گفتند بلی
شعر من جابر عبد الله انصاری شد
كه سلامی برساند به تو با تنگ دلی
شاعر: مهدی جهاندار
نظرات