نتوان گفت که آن شعله چه با مادر کرد
نتوان گفت که آن شعله چه با مادر کرد
شعله را بر در جنت نتوان باور کرد
آدم از روز ازل ,گریه کن زهرا بود
از سر چشمه ی کوثر, مژه اش را تر کرد
گل بستان محمد , ز چه رو پژمرده ست
غنچه ی نورس او را چه کسی پرپر کرد
وسط,کوچه زمین خورد پی حیدر و باز
با وقاری علوی چادر خود را سرکرد
پیشتر زانکه بلایی رسد از کرببلا
زینب فاطمه را شعله ی در, مضطر کرد
کمر فاتح خیبر به شگفتی خم شد
یاد سیلی به رخ یار, چه با حیدر کرد
هیجده سالگی و قامت خم, واویلا
بازی عمر چه با دختر پیغمبر کرد
به چه حالی زهرا رفت غریبانه به خاک
به چه حالی حیدر با غم زهرا سر کرد
کوثر آیینه ی اشک است و نبیند اندوه
هر که این سوره ی پر معجزه را از بر کرد
شاعر: میلاد عرفان پور
شعله را بر در جنت نتوان باور کرد
آدم از روز ازل ,گریه کن زهرا بود
از سر چشمه ی کوثر, مژه اش را تر کرد
گل بستان محمد , ز چه رو پژمرده ست
غنچه ی نورس او را چه کسی پرپر کرد
وسط,کوچه زمین خورد پی حیدر و باز
با وقاری علوی چادر خود را سرکرد
پیشتر زانکه بلایی رسد از کرببلا
زینب فاطمه را شعله ی در, مضطر کرد
کمر فاتح خیبر به شگفتی خم شد
یاد سیلی به رخ یار, چه با حیدر کرد
هیجده سالگی و قامت خم, واویلا
بازی عمر چه با دختر پیغمبر کرد
به چه حالی زهرا رفت غریبانه به خاک
به چه حالی حیدر با غم زهرا سر کرد
کوثر آیینه ی اشک است و نبیند اندوه
هر که این سوره ی پر معجزه را از بر کرد
شاعر: میلاد عرفان پور
نظرات