خیال تو از اهل قم راحت، ندیدم از آنها به جز رحمت
کجایی ببینی که مهمانت
شده کوچه در کوچه حیرانت
شنیدم غریبی، مگر خواهر
نداری که باشد، پریشانت؟
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
شبم گشته تارای مه عالم
ندارم به جز اشک غم محرم
بیا که من از دوریت مُردم
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
خیال تو از اهل قم راحت
ندیدم از آنها به جز رحمت
به جز لطف و مهمان نوازی ها
ندیدم از این شهر با غیرت
از غربت زینب، دلها بسوزد
از داغ او هر شب، دلها بسوزد
نه اینجا خبر بوده از دشنام
نه سنگ آمده بر سرم از بام
امان از غم کوفه و از شام
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
چه میشد دل از آن تو باشد
نگاهم به چشمان تو باشد
چه میشد که این لحظه آخر
سرم روی دامان تو باشد
سوزان تر از شمع و تنهاترینم
بی تو در این جمع و تنها ترینم
شده ماهت امشب هلالی تر
شده لحن اشکم سوالی تر
ولی گشته جای تو خالی تر
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
شاعر: رضا یزدانی
شده کوچه در کوچه حیرانت
شنیدم غریبی، مگر خواهر
نداری که باشد، پریشانت؟
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
شبم گشته تارای مه عالم
ندارم به جز اشک غم محرم
بیا که من از دوریت مُردم
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
خیال تو از اهل قم راحت
ندیدم از آنها به جز رحمت
به جز لطف و مهمان نوازی ها
ندیدم از این شهر با غیرت
از غربت زینب، دلها بسوزد
از داغ او هر شب، دلها بسوزد
نه اینجا خبر بوده از دشنام
نه سنگ آمده بر سرم از بام
امان از غم کوفه و از شام
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
چه میشد دل از آن تو باشد
نگاهم به چشمان تو باشد
چه میشد که این لحظه آخر
سرم روی دامان تو باشد
سوزان تر از شمع و تنهاترینم
بی تو در این جمع و تنها ترینم
شده ماهت امشب هلالی تر
شده لحن اشکم سوالی تر
ولی گشته جای تو خالی تر
آمد به لب جانم، آه ای رضا جان
بی تو نمی مانم، آه ای رضا جان
شاعر: رضا یزدانی
نظرات